غریبانه

متن مرتبط با «به همین راحتی» در سایت غریبانه نوشته شده است

به ندرت پیش میاد

  • خیلی به ندرت پیش میاد که بعد اینهمه سال یه بچه بیاری و اونم پسر باشه و دقیقا وقتی محرم شروع میشه تو شش ماه باشههمیشه وقتی مراسم شیر خوارگانو از تلویزیون میدیدم افسوس میخوردم که ما نمیتونیم با نی نیمون شرکت کنیماما امسال خیلی فرق داشتمن که اصن به فکرش نبودمهمسر گفت میخای شرکت کنی؟خندیدم اخه امیدی نداشتم که ماروببره و فقط مارو هوایی میکنهگفتم نه که تو میای اینجورجاهاگفت اگه میخاین بریم باید زود بیدا, ...ادامه مطلب

  • همین الان

  • این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید],همین,الان ...ادامه مطلب

  • به هیچ

  • این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید],هیچ ...ادامه مطلب

  • سفر به اعماق تاریخ

  • دیشب دوباره یاد گذشته ها افتادم یاد4ماه پیشبه دخترخواهرم حسودیم شد که مامانش جوونه و میتونه تواین موقعیت بهش برسهبه حال خودم گریم گرفت به اینکه بچه من دنیا اومد با چه جون کندنی اومدن دیدنمومن باچه ذوقی رفتمهمین شوهر خواهر تامابراکمردردش نرفتیم نیومدخونمونحالم بهم میخوره ازاینجور خواهروبرادری کردنان شاالله که دوقلوهاسلامت باشنطفلکی خواهرم گفته بود غصه نخورمن خودم میام جمعت میکنم موقع زایمانولی موقع زایمان من دخترش هم 5ماهه بودخواهرم اونموقع میگفت خیلی دوست دارم پیشت بمونم ولی باید برم ومن نمیدونستم دخترش دوقلو دارهیه زن باردارتو5ماهگی هم خیلی نیازبه مر,سفر,اعماق,تاریخ ...ادامه مطلب

  • وصیت همسربه نی نی

  • پسرم من دارم میرم ماموریت وقتی من نیستم تو . مرد ا. ین خونه ای مواظب خواهرت باش همچین بزنش نتونه بلندشه..... غیرت داشته باش.... غیرت.....  .......... منم گفتم پسرمن غیرت داره دست رو خواهرش بلند نمیکنه همسر گفت به اون نمیگن غیرت که....  گفتم پسرمن غیرت داره به ناموس دیگران نگاه نمیکنه....  همسرگفت به اون نمیگن غیرت غیرت یه چیز دیگست....  ...من که نفهمیدم غیرت ازنظراون چیه ولی از نظر من همیناس , ...ادامه مطلب

  • نزدیک به 3 ساعت

  • سحر دخترم منو صدازدو گفت مامان بیا یه بچه گربه خونه ی همسایه روی انباری بین اتاشغالا گیر افتاده رفتم دیدم یه بچه گربه ی کوچولو یه که دنبال راه نجات میگرده.... همینجوری زیر نظر داشتیمش بعد مدتی مامانش اومد..اونم نتونست کاری بکنه....الان هنوز هم صداش میاد....میومیومیو.... پسر همسایه جلب توجه کرد یهو ک, ...ادامه مطلب

  • همینجوری نوشت

  • این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید], ...ادامه مطلب

  • سفربه جنوب

  • این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید], ...ادامه مطلب

  • پنج شنبه و جمعه

  • این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید], ...ادامه مطلب

  • به همین راحتی یه دل میشکنه

  • این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید],به همین راحتی یکسال گذشت,به همین راحتی,به همین راحتی فراموش شدم ...ادامه مطلب

  • خوابهای تکراری

  • دیشب اخر شب داشتم برای ناهار امروز همسر غذا میپختم.گفتم تا دم میکشه منم برم یکمی قران بخونم .از اونجایی که فقط فایل صوتی سوره ی یوسفو تو گوشی دارم همین سوره رو گوش دادم .چندروزه دارم به دنیا اومدن بچه فکر میکنم و هی استرس میگیرم ...نمیشد یه ذره راحتتر دنیابیان بچه ها؟دیشب خواب میدیدم نی نی مون  دنیا اومده و بغلمه.اینقدر خوشحال بودم گفتم چه راحتو خوب .کی دنیا اومد من نفهمیدم.فقط دیدم بغلمه.داشتم به صورتش نگاه میکردم مثل دخترا بود.سفیدچشمای کشیدهدهانش کمی بزرگ بود .دخترم دنیا اومد لبای غنچه ی کو چولو داشت .دهانش برام خیلی جلب توجه کرد.صبح برای همسر تعریف میکردم .میگفت رو پسرم عیب نزار .یادمه موقعی که دخترمو باردار بودم از این خوابها میدیدم.از همین خوابها که بچه بدون هیچ ناراحتی دنیا اومده و بغلمه .اینقدر خوشحال بودم.ولی وقتی بیدارمی شدم  میدیدم نه بابا از این خبرا نیست و ...,خوابهای تکراری,خوابهاي تكراري,تعبیر خوابهای تکراری ...ادامه مطلب

  • صرفه جویی در مصرف گازبه روش خودمون

  • دیروز به خاطر سرمای شدیدی که وجودداشت....همه ی پنجره هارو پلاستیک زدیم به کمک همسر غرغرووو...اون رفته بود بالای چهار پایه منم بهش چسب میدادم.....هر چسب مساوی با کلی غر..چسب بزرگ میدادم میگفت کوچیکتر بده ...چسب کوچیک میدادم میگفت نگاه کن چقدر کوچیکه....خلا صه همش غررررررمیزد...میخاستم خفش کنم...من خودم تنهایی میتونم همه کارو انجام بدم ولی میدونم اشتباهه...بنابراین با این وضعی هم که دارم گفتم ازش کار بکشم ...اصلا فکر کنم سیاستشه که وقتی میخاد برام کار کنه غربزنه که بهش بگم نمیخاد بروووو من خودم انجام میدم....ولی کور خونده ....اخرش هم بهم گفت بیا بقیشو خودت انجام بده ....منم بهش گفتم باشه حالا بیا تو چسب بهم بده تا بقیشو من  انجام بدم...میگم وای من با تو بهشت هم نمیام بس که غرغر میکنیا...بهشت با تو مثل جهنم میمونه.....لبخندی زدورفت.....فقط خودش میدونه تو مغزش چه میگذره با این اخلاق خاصشکاش میشد مردارو شناخت  حالا یه جا خوندم که یه خانومی که همسرش میخواد سرش هوووو بیاره میگه من حتی تو اون دنیا هم میخام با شوهرم باشم....هههه چه حماقتی ....همین دنیا بسه به خدااااا....به هر بدبختی ک,صرفه جویی در مصرف آب,صرفه جویی در آب,صرفه جویی در مصرف برق ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها