دیشب اخر شب داشتم برای ناهار امروز همسر غذا میپختم.گفتم تا دم میکشه منم برم یکمی قران بخونم .
از اونجایی که فقط فایل صوتی سوره ی یوسفو تو گوشی دارم همین سوره رو گوش دادم .
چندروزه دارم به دنیا اومدن بچه فکر میکنم و هی استرس میگیرم ...نمیشد یه ذره راحتتر دنیابیان بچه ها؟
دیشب خواب میدیدم نی نی مون دنیا اومده و بغلمه.
اینقدر خوشحال بودم گفتم چه راحتو خوب .
کی دنیا اومد من نفهمیدم.
فقط دیدم بغلمه.
داشتم به صورتش نگاه میکردم مثل دخترا بود.
سفید
چشمای کشیده
دهانش کمی بزرگ بود .دخترم دنیا اومد لبای غنچه ی کو چولو داشت .
دهانش برام خیلی جلب توجه کرد.
صبح برای همسر تعریف میکردم .میگفت رو پسرم عیب نزار .
یادمه موقعی که دخترمو باردار بودم از این خوابها میدیدم.
از همین خوابها که بچه بدون هیچ ناراحتی دنیا اومده و بغلمه .
اینقدر خوشحال بودم.
ولی وقتی بیدارمی شدم میدیدم نه بابا از این خبرا نیست و ...
برچسب : خوابهای تکراری,خوابهاي تكراري,تعبیر خوابهای تکراری, نویسنده : 6roz-gozarb بازدید : 28