به ندرت پیش میاد

ساخت وبلاگ

خیلی به ندرت پیش میاد که بعد اینهمه سال یه بچه بیاری و اونم پسر باشه و دقیقا وقتی محرم شروع میشه تو شش ماه باشه

همیشه وقتی مراسم شیر خوارگانو از تلویزیون میدیدم افسوس میخوردم که ما نمیتونیم با نی نیمون شرکت کنیم

اما امسال خیلی فرق داشت

من که اصن به فکرش نبودم

همسر گفت میخای شرکت کنی؟

خندیدم اخه امیدی نداشتم که ماروببره و فقط مارو هوایی میکنه

گفتم نه که تو میای اینجورجاها

گفت اگه میخاین بریم باید زود بیدار شین

روز موعود بیدار شدیمو تو فکر مراسم شیرخوارگانو این حرفا

یهو همسر رفت زیر سینک ظرفشویی و گفت این جا بومیده اینجارو تمیز کنم میریم

کلی طول کشید کارش

وقتی باز میکرد بهش گفتم ببین چجوریه بعدا نمیتونی ببندیا

خلا صه همه ی لوله هارو شست و موقع سرهم کردنشون موند که چجوری بوده...

گفت کاش ازش یه عکس میگرفتیم قبل باز کردن

منم سریع اومدم سرچ کردم تو اینترنت و بهش گفتم بیا ببین

اومد عکسو دیدو رفت بست و خیلی هم عالی شد

بعد رفت برق دم درو درست کرد

یعنی هرچی کار عقب مونده بود انجام داد

اول از همه هم پرده هارو باز کرد شستم

بهم گفت پرده هارو اتو کن تا حاضر باشه

گفتم کار دیگه ای نداری؟خوبه یه روز خاستیم بریم یه جایی ها!!!!!!!!!!!!!11

گفت خوب حاضر شین

ساعت 12رفتیم

مراسم 8 صبح

جاتون خالی رفتیم حرم

به مراسم که نرسیدیم ولی به نی نی یه هدیه دادن که عکسشو گذاشتم ادامه مطلب

از اونجا رفتیم خونه ی مامان

یه دستگاه بخور گرم خریدیم و یه بالشت طبی برا دخملی 

غریبانه...
ما را در سایت غریبانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roz-gozarb بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1396 ساعت: 15:30