زردی

ساخت وبلاگ

نوه های ابجی دوباره زردیشون رفته بالا

دوباره دستگاه اوردن خونشون

..................

داییم تو حیاط خونشون درخت انجیر داره

گفته فصلش بیاین خونمون انجیر بخورین....

الان دایی رفته حج 

...........هفته ی پیش که رفتم خونه ی مامان یه ماشین دیدم تو حیاط خونشون پارک بود...گفتم این مال کیه؟

مامان گفت مال دایی

رفتن حج و ماشینشونو بردن خونه ی مامان

................................

یه روز رفته بودیم خونه ی مامان ...وقتی میخاستیم بیایم هر کار کردیم ماشین روشن نشد...

همسر گفت بزاریم تو حیاط

بابا گفت نه...تو حیاط نزارین

الان فکر کنم تا پایان مراسم حج یک ماه بشه که ماشین دایی اونجاست..

ولی ماشین ما یک شب میخاست اونجا باشه که بابا نذاشت

شما باشین چکار میکنین

دلتون نمیشکنه

قلبتون اتیش نمیگیره؟

یعنی خونه ی بابارو ول میکنین و میرین خونه ی پدر همسر میخابین؟

تازه بعدا که مامان به بابا گفت چرا نزاشتی ماشینشونو بزارن ؟بابا گفته کی!!!!!!!!!!

واقعا من این وسط شدم گوشت قربونی

....................................

من هیچ کسیو ندارم که وقتی نیاز دارم به دادم برسه....

نی نی دنیا اومد همسر 4 روز بعد رفت ماموریت

اگه بچه ی ما زردی میگرفت هیچ کس نبود کمکم کنه...

واقعا فقط خدا هوامو داشت

همه ی نی نی ها زردی میگیرن

خدارو شکر نی نی ما زردی نگرفت

وگرنه من دست تنها و بیکس چکار میکردم

غریبانه...
ما را در سایت غریبانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roz-gozarb بازدید : 12 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 13:10