یه هفته پیش

یه هفته پیش رفتیم خرید و برا نی نی یک پتو خریدیم

وقتی اومدیم خونه پتوشو رو تخت پهن کردم ولباسهای نی نی رو تنش کردم و کلی ازش عکس گرفتم...

لباسایی که فکر میکردم بزرگه و تنش نمیکردم...دیدم تازه تنگ هم هست ..

نه که فکر کنین نی نی خیلی تپله ..نه ..

نی نی وزنش معمولیه بهداشت که رفته بودم گفت خوبه

خلاصه همه ی لباسا خوشکل بود و بهش میومد جز یه لباس 

به همسر گفتم این لباس اصلا بهش نمیاد بچمون زشت میشه

همسر گفت:شب خاستیم بریم مهمونی همینو تنش کن

گفتم چیییییی...این زشته...

گفت اشکال نداره میخام زشت باشه 

رفتیموبرگشتیم دخترم گفت وقتی لباس خوشکل تنش میکنین معلومه که همه نگاش میکنن..

منو همسر بهم نگاه کردیمو خندیدیم ههه

......................................

ماشاالله شما با اینکه غریبه این اینقدر بامحبتین

تو تلگرام عکس نی نی رو برا خواهرام میفرستم یک ماشاالله هم نمیگن

این درحالیه که من برا نی نی هاشون کلی عشقولانه در میکنم که الکی هم نیست..

من کلا کوچولوهارو دوس دارم....

خوب یه ماشاالله بگن چی میشه..

تازه مثل روح میان میخونندو میرن..فکر میکنن من نمیفهمم

با خودم میگفتم حال ندارن

دیروز ابجی کوچیکه یه عکس از دخترش فرستاده بود اجی وسطی کلی قربونش شده بود..

حالا من عکس نی نی رو میفرستم همه لال میشن

البته من مخصوصا میخواستم امتحانشون کنم وگرنه خودم قربونش میشم نیاز به اونا نداره

.نی نی بعد کلی نق تازه خابیده

سرما خورده و سرفه میکنه

......

همسر هنوز نیومده